امام صدر
?دستش را برای دست دادن به #امام_صدر دراز کرد، دستش را روی سینه گذاشت و به او سلام کرد؛ زن خواست خرابش کند… گفت: ترسیدی که نجس بشوی❓
گفت: نه بلکه خواستم مراقب پاکی تو باشم.✔️
?دستش را برای دست دادن به #امام_صدر دراز کرد، دستش را روی سینه گذاشت و به او سلام کرد؛ زن خواست خرابش کند… گفت: ترسیدی که نجس بشوی❓
گفت: نه بلکه خواستم مراقب پاکی تو باشم.✔️
مردم کوفه همیشه برایمان مثال بی وفایی بوده اند. از کوفی ها و پیمان شکنی شان زیاد شنیده ایم، اما تا بحال از خود پرسیده ایم چرا سرنوشت کوفیان اینگونه شد؟ چه شد که حاضر شدند خون مهمان هایی که با نامه، سوی خود خوانده بودند را بریزند؟
بی شک اهل کوفه انسان های عجیبی نبودند، و درست شبیه ما، نه شاخ داشتند و نه دم و نه سم. با ظاهری موجه و عموما پیشانی های پینه بسته. و همچون ما روز ها و ماهها و سالها منتظر حضور منجی خود بودند. برخی شان همچون شمربن ذی الجوشن سردار سپاه امام علی بودند. کوفیان گمان می کردند تنها کسی که میتواند آنان را به حقوق دنیوی خود برساند،حسین است. درد معیشت داشتند و خیال می کردند حسین(علیه السلام) این درد را مداوا خوهد کرد. حسین را می خواستند که دنیایشان را آباد کند. این شد که با اشتیاق هجده هزار نامه نوشتند که پای هر نامه را چندین نفر امضا کرده بودند.
کاش ماشین زمان حقیقت داشت تا می شد گاهی برای عبرت از تاریخ، یک سر به آن روز های سیاه سفر کرد و در نیمه های شب صدای تضرع و نماز شب اهل کوفه را شنید. آری دینداری منهای بیداری حکایت تلخ کوفیان بود! کوفی ها با کار خود ثابت کردند سرانجام ایمان در خارج از دایره ی ولایت، ضلالت است. و نشان دادند طریق سعادت را بی نقشه اگر پیش بروی، روزی میرسد که چون کوفیان، امامت را خارجی و مرتد بخوانی! میشود قاری قرآن صامت باشی، و قرآن ناطق را سنگ باران کنی! مردم کوفه و نخیله از ظلم و جور روزگار معاویه به ستوه آمده بودند، سهمشان از بیت المال اندک و ناچیز و رفتار عمال حاکم استکباری آن زمان_معاویه_با آنان تحقیر آمیز بود. و این بزرگترین درد مردم کوفه بود. کوفیان اگر اول کار، یزید را به عنوان خلیفه نپذیرفته بودند و نامه ها به حسین نوشتند که بیاید و نجاتشان دهد، ناشی از تصور ضد کوفیانه ای بود که از این سلسه منحوس بنی امیه داشتند، یعنی بیم از تکرار وضع دوران معاویه! اما کوفیان مگر چه میخواستند جز آسودگی؟ بیم جان خودرا داشتند و ترس از وخامت معیشتشان. وقتی سکه های طلای ابن زیاد_نماینده یزید_چشم مردم ستمدیده کوفه را گرفت، دیگر غرضی نمانده بود تا کوفیان همچنان علم مخالفت با یزید را بر افراشته نگه دارند و گرد قاصد حسین حلقه زنند. آنها به خیال خود با این سکه ها و وعده های رنگارنگ، به حق خود از بیت المال رسیده بودند. شب و روز کوفه دو روی سکه سیاه تزویر بود. سکه هایی که عاقبت و آخرت یک قوم را به باد داد. سکه هایی که کوفیان با آن، آخرت خود را با دنیا تاخت کردند.
آری، لعنت خدا بر آنها! اما حساب من و تو چه میشود امروز؟ کوفیان سر امام خودرا با سکه ی طلا تاخت زدند. از کجا معلوم؟ شاید ما هم با اندکی پول بیعت 35 ساله خود و یا پدران خودرا با امام زمانمان بشکنیم. آیا فردا ما نیز حاضر نمیشویم بخاطر پول و معیشت، مرتکب بزرگترین معصیت شویم؟ باور کن نمیشود اینقدر ساده انگارانه درباره ی کوفی ها قضاوت کرد. اصلا بیا حساب کنیم نرخ معامله ی سنگین کوفی ها با ابن زیاد، به پول امروز چقدر میشود؟ باور کن پول کمی نبوده! بیا بنشینیم و یک بار هم که شده فکر کنیم این همه سال برای چه منتظر منجی بوده و هستیم؟ و این همه ناله و نامه و گلایه و شکوه و عریضه از چه رو بوده است؟
اگر درد غروب جمعه ی ما بخاطر مشکلات مالی و کاری و معیشتی است، بیا بنشین تا همین حالا حساب کنیم قیمت خودرا. چقدر پول اگر بپردازند به ما، دور((ولی امر))خودرا_مثل کوفیان_خط می کشیم؟ بیا یک خبر از نرخ سکه بگیریم. ببینیم حدودا با وعده ی چند سکه بهار آزادی، اسیر دنیا میشویم؟ بیا نرخ ارز را فرض بگیریم و ببینیم امام زمانمان چقدر می ارزد؟ ببینیم"یزید زمانه"از"کاخ سفید” خود چند میلیون دلار اگر بفرستد، دست از آرمانمان بر میداریم و در برابر نائب امام زمان، زبانمان همچو شمشیر، بران و تیز میشود؟ با گرفتن چند میلیون ریال سعودی حاضر میشویم پیک دلدار را سر به نیست کنیم؟ چند هزار دینار از ملک یزید سعودی ارزانی ما کند، سر ولی را میبریم!؟ “ما اهل کوفه نیستیم” را تنها با شعار نمیتوان ثابت کرد. بنشینیم تا دیر نشده قیمت خودرا حساب کنیم!
اورشلیم (به عبری: ירושלים با تلفظ یروشَلایم ) و (به عربی: أورشلیم القُدس) یا بَیْتالمُقدَّس (به عربی: بَيْتُ الْمَقْدِس) یا قُدس (به عربی: القُدس)، شهری در دامنه جبال الخلیل و یکی از قدیمیترین شهرهای جهان است. اسرائیلیها و فلسطینیها هر دو این شهر را پایتخت خود میدانند، طوری که اسرائیل موسسات دولتی اصلی خود را در این شهر نگه داشتهاست و حکومت خودگردان فلسطین آن را در نهایت به عنوان مقر حکومت خود میشناسد. این شهر در هر سه دین بزرگ ابراهیمی یهودیت، مسیحیت و اسلام مقدس است. جمعیت اورشلیم ۸۰۰۰۰۰ نفر (سال ۲۰۱۲)و مساحت آن ۱۲۵٫۱ کیلومترمربع است. اورشلیم یکی از چهار شهر مقدس یهودیان محسوب میشود و در کنار شهرهای صفاد، حبرون و طبریه، محل سکونت بسیاری از دانشمندان مذهبی یهودی بودهاست.این شهر مقدسترین شهر در مسیحیت محسوب میشود و نیز پس از مکه و مدینه سومین شهر مقدس برای مسلمانان است.
نامهای دیگر اورشلیم :نام این شهر در زبان عبری یروشلاییم و در زبان عربی قدس است. از دیگر نامهای این شهر میتوان به جروسلم، اورشلیم یا بیتالمقدس اشاره کرد. در متنهای پهلوی از این شهر با نام اورشلیم (Urišlīm) یاد شدهاست. پس از اسلام در منابع فارسی از این شهر بهطور عمده با سه نام ایلیا، اورشلیم (یا اورشلم) و بیتالمقدس یاد شدهاست.در برخی از منابع فارسی این ایلیاست که نام عبری شهر دانسته شدهاست و نیز گفته شدهاست که اورشلیم نامیاست که برخی پارسیان شهر را به آن بازخوانند. در برخی منابع ایلیا یکی از سه شهرستان زمین بیتالمقدس دانسته شدهاست. دو شهرستان دیگر را نام بلقا و اریحاست. هر دو صورت بیتالمُقَدَّس و بیتالمَقْدَس در زبان فارسی به کار رفتهاست. گرچه صورت بیتالمَقْدَس اصیلتر است —و ترکیب عبری בית המקדש (بیت همقدش) با آن خویشاوند است — صورت بیتالمقدَّس بهطور خاص برای گنجانیدن در بحر متقارب (و بعضاً هزج) مناسب است و در شعر فارسی به کار گرفته شدهاست.در بسیاری از متون کهن نظم و نثر فارسی از این شهر با نام بیتالمقدس یاد شدهاست و بنا به گفتهٔ فردوسی نام این شهر در زبان پهلوی، کَنگْ دِزْ هوخْت بودهاست: به خشکی رسیدند سر کینه جوی به بیتالمقدس نِهادند روی که بر پهلَوانی زبان راندند همی «کَنگْ دِزْ هوخْتَ» ش خواندند بهتازی کنون «خانهٔ پاک» خوان برآورده ایوان ضحّاک دان سیاست رسمی دولت اسرائیل، الزام میدارد که أُورُشَلِیمَ، که هم ریشه نامهای عبری و انگلیسی ست، در کنار القُدس به صورت أُورُشَلِیمَ-القُدس به کار برود. تاریخچه خیابان کورش در بخش مرکزی اورشلیم. در سال ۵۳۹ پیش از میلاد کوروش بزرگ به یهودیان آواره اجازه داد تا به اورشلیم بازگردند و در آنجا آزادانه برای خود کنیسه بسازند تا پیش از جنگ ششروزه ۱۹۶۷ میلادی بخش غربی شهر در اختیار اسرائیل و بخش شرقی در اختیار اردن بود. پس از آن بیتالمقدس شرقی به اشغال اسرائیل درآمد. در ۱۹۸۰ بعد اسرائیل رسماً بیتالمقدس شرقی را که عمدتاً فلسطینینشین است ضمیمه خاک خود کرد، لیک جامعهٔ بینالملل این الحاق را به رسمیت نشناختهاست. ریشهشناسی اورشلیم اورشلیم برخلاف آنچه ممکن است بدواً به نظر آید توسط عبرانیان بر شهر نهاده نشدهاست بلکه اصلی اوگاریتی میدارد. البته زبان اوگاریتی چون زبان عبری از زبانهای سامیاست. نام اصلی شهر قبل از ورود عبرانیان اوراشالیموم یا اوراشالیمو به معنای بنیاد شالم بود. شالم نام خدایی از خدایان اوگاریتی بود. بعدها عبرانیان این نام را تغییر ندادند چرا که در عبری به معنای شهر صلح میشد. از نگاه دستور زبان عبری، این کلمه از دو بخش «اور» به معنی شهر و «شلیم» به معنی صلح و سلام است. مردم خیابان مامیلا با مغازههای مجلل که در کنار دیوارهای قدیمی شهر بنا شدهاست. زبان زبانهای عمومی در این شهر، زبان عبری و زبان عربی هستند. قومیت پل معلق اورشلیم. هماکنون ۳۹ درصد از جمعیت ۸۰۰ هزار نفری اورشلیم را مردم فلسطینی تشکیل میدهند. مذهب ترکیب مذهبی این شهر بنا بر آمار اداره مرکزی آمار اسرائیل در سال ۲۰۱۲ میلادی۵۰۲۸۳۰ نفر یهودی، ۲۸۸۱۷۰ نفر مسلمان، ۱۴۸۲۰ نفر مسیحی، ۹۰ نفر دروزی و ۹۳۹۰ نفر هم پیرو دیگر ادیان هستند. فرهنگ بازار هدار اورشلیم. بسیاری از خانوادههای یهودی سکولار ساکن اورشلیم، به دلیل فشارهای مذهبی یهودیان ارتدوکس، دیگر شهرهای اسرائیل را برای زندگی انتخاب کرده و اکثراً به تلآویو نقل مکان میکنند و در عوض مذهبیان اصولگرا به آن مهاجرت میکنند. جمعیت جمعیت اورشلیم حدود هشتصد هزار نفر (شامل بخش قدیمی و جدید) میباشد که از این تعداد حدود پانصد هزار نفر یهودی و حدود دویست و هشتاد و هشت هزار نفر مسلمان و حدود پانزده هزار نفر مسیحی (شامل ارامنه و سایر مسیحیان) و تعداد کمی دروزی و پیروان سایر ادیان میباشد.. در این شهر ۵۰۲۰۰۰ یهودی، ۲۸۸۰۰۰ مسلمان، ۱۴۸۰۰ مسیحی، ۹۰ دروز و ۹۴۰۰ نفر با ادیان و مذاهب دیگر زندگی میکنند. شهر قدیمی اورشلیم نوشتار اصلی: شهر قدیم (اورشلیم) بازار مخنه یهودا، از بازارهای مهم اورشلیم محسوب میشود. شهر قدیمی اورشلیم قلب اورشلیم یا همان بیتالمقدس است. این شهر شکلی تقریباً به صورت مربع با طول ۱ کیلومتر و کوچههای باریک و تودرتو، با معماری تاریخی دارد که مشخصه هر چهار محلهاش است – محله مسیحیها، محله مسلمانان، محله یهودیها و محله ارمنیها. دورادور این شهر قدیمی را دیواری سنگی مثل دیوار قلعههای قدیمی فرا گرفتهاست. محله ارمنیها نوشتار اصلی: ارمنیهای اورشلیم هر محله به نام دینی است که پیروانش بیشتر در آن زندگی میکنند. البته مسیحیها در حقیقت دو محله دارند، چون ارمنیها هم مسیحیاند. محله ارمنیها از سه محله دیگر کوچکتر است و یکی از قدیمیترین مناطق ارمنینشین دنیاست. محله ارمنیها از این جهت که فرهنگ و تمدن خاص خودش را در قالب کلیسای جامع یعقوب مقدس (سنت جیمز) و صومعه آن حفظ کرده منحصربهفرد است. محله مسیحیها محله مسیحیها خانه کلیسای مقبره مقدس است. بنایی که برای همه مسیحیهای جهان مهم است چون به باور مسیحیان داستان زندگی عیسی از مصلوب شدن تا مرگ و رستاخیز همینجا رخ دادهاست. آنطور که در اکثر روایتهای مسیحی آمده، عیسی را در جلجتا یا تپه کالوری، به صلیب کشیدند. قبر او داخل آرامگاه است و رستاخیزش هم همانجا بوده. کلیسا را گروهی متشکل از نمایندگان شاخههای مختلف مسیحیت اداره میکنند. گردانندگان اصلی کلیسای ارتدکس یونانی انطاکیه، راهبان فرقه فرانسیسکن کلیسای کاتولیک و کلیسای ارامنه هستند. اما اتیوپیها، قبطیها و کلیسای ارتودکس سریانی هم مشارکت دارند. محله مسلمانها محله مسلمانها از سه محله دیگر بزرگتر است. مهمترین جای محله فضایی است که مسلمانها به آن حرم شریف میگویند. هم مسجدالاقصی و هم قبةالصخره در همین فضا واقع شدهاند. مسجدالاقصی پس از مسجد الحرام در مکه و مسجد النبی در مدینه مقدسترین مکان در دین اسلام است و اداره آن به عهده بنیاد وقف –و در رأس آن مفتی اعظیم بیتالمقدس– است. مسلمانان معتقدند پیامبر اسلام از مکه به اینجا سفر کرده و با روح همه پیامبران پیش از خود عیادت کرده بودهاست. کمی دورتر، بنای قبهالصخره قرار گرفته. صخره در واقع سنگی است که مسلمانان معتقدند پیامبر اسلام از روی آن به معراج رفتهاست. مسلمانها در تمام طول سال به این مکان مقدس میآیند. اما معمولاً شلوغترین زمان ماه رمضان است که در هر جمعه آن صدها هزار نفر برای نماز به مسجد میآیند. محله یهودیها محله یهودیها خانه دیوار ندبه یا دیوار غربی یا دیوار براق است – که در زبان عبری به آن کتل میگویند. یهودیان معتقدند پرستشگاه اورشلیم (یا هیکل مقدس) اینجا قرار داشتهاست. حرم درونی آن یا همان قدسالاقداس – کدش هاکدوشیم در زبان عبری – مقدسترین مکان یهودیان بوده و هست. یهودیان معتقدند سنگی که جهان با آن بنا شده در اینجا بوده و همینجا بوده که ابراهیم میخواسته پسرش اسحاق را قربانی کند. یهودیهای بسیاری بر این باورند که قبهالصخره جایی است که قدسالاقداس قرار گرفته بوده. امروزه دیوار ندبه (یا دیوار غربی) نزدیکترین جا به قدسالاقداس است که یهودیها میتوانند در آن عبادت کنند. اداره دیوار بر عهده خاخامی است که به خاخام دیوار ندبه معروف است. هر سال میلیونها نفر از این دیوار بازدید میکنند. یهودیهای بسیاری هم از سراسر دنیا برای عبادت و نزدیکی با میراثشان به اینجا میآیند بهویژه در ایام مقدس مانند روش هشانا یا یومکیپور.
#از ویکی پدیا_دانشنامه آزاد
زندگی امروزه و فضاهای محدود و کوچکی که افراد در اختیار دارند موجب شده تا فرصت های کمتری برای شاد و بازی کردن با کودکان خود صرف کنند. در دنیای کودکانه بازی با والدین از بزرگترین لذت های دنیا محسوب می شود.
بازي کشف اَشکال(هدف ادراک فضايي): ابتدا به کودکان مي گوييم به پوسترهاي اطراف خود با دقت نگاه کنند، آن گاه از آن ها خواسته مي شود شکل مورد نظر را در اطرافشان پيدا کنند هر کسي سريع تر انگشت خود را روي شکل قرار يا آن را نشان داد برنده است اين کار مي تواند با استفاده از اشياي موجود در اتاق نيز انجام گيرد.
بازي مفاهيم(هدف آموزش مفاهيم و اطلاعات عمومي) : با استفاده از پوسترهاي آموزشي ، مفاهيمي مانند کوچک و بزرگ، کوتاه و بلند، تر و خشک، چاق و لاغر، باريک و پهن، سنگين و سبک، پشت و رو، تاريک و روشن و … به صورت سوالي و به شکل مسابقه به کودکان آموزش داده مي شود.
بازي نقطه گذاري( هدف دقت و جهت يابي):روي تخته وايت برد، يک دايره رسم و از کودک خواسته مي شود با دقت ، موقعيت خود را تا رسيدن به تابلو در نظر بگيرد و سپس با چشمان بسته در داخل دايره يک نقطه بگذارد، برنده مسابقه کسي است که بتواند با تشخيص موقعيت دقيق خود و تابلو و دايره، علامت را نزديک تر به مرکز دايره بگذارد بازي مي تواند روي کاغذ نيز انجام شود.
بازي ترسيم خطوط (هدف: افزايش دقت و تمرکز) ابتدا روي تابلو خط صاف، مارپيچ و زيگزاگ رسم مي شود و سپس چشمان کودک را مي بنديم و به او مي گوييم به فرمان من بدون آن که دستت را از تابلو برداري خطوط صاف، مارپيچ و زيگزاگ رسم کن، اين کار مي تواند روي کاغذ نيز انجام شود.
بازي تخمين فاصله ( هدف : دقت، جهت يابي و ادراک فضايي ) کودک را در فاصله چند متري ديوار قرار مي دهيم و از وي مي خواهيم که حدس بزند که با قدم هاي خودش از جايي که ايستاده تا ديوار چند قدم فاصله دارد برنده مسابقه کسي است که تخمين دقيق تري از فاصله داشته باشد ( قدم ها بايد چسبيده به هم باشد).
بازی پرتاپ توپ: مواد لازم: تعدادی جوراب و روزنامه باطله، یک سطل. گروه سنی: دو تا چهار سال میتوانید با قرار دادن جورابها داخل هم، توپهای رنگی کوچک درست کنید. همچنین با مچاله کردن روزنامه باطله هم میشود توپهایی با شکل و اندازههای مختلف درست کرد. با کودک، سرگرم درست کردن توپها از جورابها و روزنامهها شوید. هنگامی که درست کردن توپها تمام شد، سطل را در فاصلهای معقول از کودک قرار دهید و از او بخواهید که توپهایش را به داخل سطل پرتاب کند. فاصله معقول، فاصلهای است که پرتاب توپ، آنقدرها برای کودک آسان نباشد و در عین حال، آنقدر هم دور نباشد که با غیرممکن بودن، شوق بازی را در کودک از بین ببرد. این بازی هیجانی، هم بین کودک و والدین، هیجان مشترک ایجاد میکند، هم با هماهنگی چشم و دست، در رشد کودک، موثر است. همچنین میتوانید با مکالمات ساده هنگام بازی، تفاوت بین بافت روزنامه و جوراب و مفهوم زبری و نرمی را به او بشناسانید.
بازی حفظ تعادل: مواد لازم: تعدادی بالش و کوسن در اندازههای مختلف. گروه سنی: دو تا چهار سال بازی با بالشها را به اشکال مختلف میتوان انجام داد. در واقع، در زمستان که به دلیل سرما و آلودگی هوا، محدودیت بیشتری برای بازی بچهها وجود دارد، این بازی، به تخلیه انرژی آنها کمک میکند. با قرار دادن دو بالش روی هم، از کودک بخواهید که روی آنها بایستد. اگر توانست تعادلش را حفظ کند، تعداد بالشها را اضافه کنید. میتوانید با قرار دادن یک پشتی روی مجموعه بالشها، الاکلنگ درست کنید و از کودک بخواهید که روی آنها راه برود. میتوانید کودک را تشویق کنید که از فاصلهای، به سمت تپههای بالشی بدود. میتوانید از کودک بخواهید که روی بالشها بایستد و با تکان دادن بالشها، به آرامی، او را تشویق به حفظ تعادل کنید. این بازی ساده، به کودک کمک میکند که آمادگی استفاده بهتر از توان جسمی خودش را پیدا کند. همچنین یک بازی هیجانی است که باعث تخلیه انرژی کودک میشود؛ البته به شرط اینکه همسایه پایینیتان، گوشش سنگین باشد یا به مسافرت دور دنیا رفته باشد.
بازی با نی- مواد لازم: یک بسته نی؛ بهتر است به رنگهای مختلف باشد. این بازی، برای تقویت هماهنگی چشم و دست و تقویت ماهیچههای کوچک در کودکان، مفید است. گروه سنی: دو تا شش سال نی، به دلیل شکل، رنگ و ماهیتش، برای کودکان، بسیار جالب توجه است. با نی، بازیهای مختلفی میتوان انجام داد که در اینجا، فقط یکی از این بازیها را معرفی میکنیم. تعدادی نی در دسترس کودک قرار بدهید و از او بخواهید که با استفاده از آنها، یک شکل بسازد. با قرار دادن یک قیچی در دسترس کودک، میتوانید اندازه نیها را تغییر دهید و به شکلهایی که با نی ساخته میشود، تنوع ببخشید. در مرحله بعد، با دادن چسب و مقوا به کودک، میتوانید از او بخواهید که اشکالی را که با نی میسازد، روی مقوا بچسباند.
#منبع: باشگاه خبرنگاران جوان، بیتوته
1_به بچه نگویید اگر این کار را انجام دادی می برمت فلان جا یا فلان چیز را برایت تهیه می کنم بلکه باید زمانی که خودش به میل خودش کار خوبی انجام بگویید چون این کار خوب را انجام دادی میبرمت فلان جا .
2_توجه داشته باشید که نباید برای هر کاری به بچه پاداش بدهید،زیرا برایش عادت می شود که هر موقع کاری انجام داد باید پاداشی در مقابلش بگیرد.
3_همیشه تشویق کردن را با چیز کوچک شروع کنید ،زیرا اگر از ابتدا با چیز های بزرگ و گران قیمت تشویق شود بعد ها دیگر به این چیز ها راضی نخواهد شد و چیز بالا تری طلب می کند.
4_تشویق باید گاهی در حضور دیگران باشد زیرا اثر بسزایی دارد.
5_اگر بچه کار نا پسندی انجام داد نباید او را دعوا کرده یا سرش داد بزنید هرگز،بلکه باید به او بی توجهی کرده تا متوجه شود که اشتباه کرده.اگر بچه به بی توجهی شما توجه نکرد و به اشتباهش را تکرار کرد میتوانید آنرا از چیزی که دوست دارد محروم کنید به گونه ای که آسیب روحی جدی نبیند و برایش سنگین نباشد.
6_با بچه بازی کرده و اورا از بازی محروم نکنید،خود را در حد کودک کنید. به این نکته توجه کنید که نباید همیشه اجازه دهید بچه در بازی ها برنده شود گاهی اورا شکست دهید تا متوجه شود که همیشه پیروزی در راه نیست و بعد ها شکست برایش سخت و غیر منتظره نباشد و هنگامی که بزرگ تر شد و در جامعه حضور پیدا کرد و ضربه ای خورد سریع نشکند.
7_تا 6 سالگی نباید به بچه به طور مستقیم آموزش داد.باید غیر مستقیم آموزش دهیم برای مثال، زمانی که میخواهید به بچه بگویید با عروسک هایت درست بازی کن و خرابشان نکن،خودتان یک عروسک بر داشته طوری که بچه شمارا ببیند مو های عروسک را شانه بزنید اورا ببوسید نوازش کنید و روش صحیح بازی را غیر مستقیم به بچه آموزش دهید.
8_هرگز بچه را سرزنش نکنید..برای مثال اگر بچه نمره کمی را در درس راضی گرفت به او سر کوفت نزنید بلکه بگویید اشکالی ندارد که کمی نمره ات پایین آمده چون من میدانم تو میتونستی نمره کامل بگیری و دفعه بعد نمره خوبی می گیری.
9_از13یا14 سالگی به بعد به بچه آموزش ندهید،همانطور که میدانید بچه بزرگ شده و از آموزش مستقیم و نصیحت گریزان است .بگذارید بچه وزیرتان باشد و نظر بدهد اما تصمیم نهایی را خودتان بگیرید به نظر بچه نیز احترام بگزارید.زمانی که بچه در تصمیم گیری ها شریک شود عزت نفسش بالا می رود.
10_هم به پسر و هم به دخترمان باید توجه کنیم اما به طور متفاوت.ما به دختر می گوییم عروسک من ،گل من،عسلم،خوشگلم و ….،آیا به پسر نیز همین جملات را باید بگویید؟ معلوم است که نه ،زمانیکه پسر کمی بزرگ شد نمی توان این چیز هارا به او گفت به پسر بگویید :قهرمان من،خداروشکر وقتی بابات نیست تو هستی…